رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 169514

روایت دلدادگی و عشق وکمک به بیماران و نیازمندان در نوزدهمین برنامه ماه عسل

ساعت24-احسان علیخانی در قاب نوزدهم "ماه عسل" میزبان دو بانوی خیّر از دو استان کشور بود که داستان زندگی عاشقانه و انسان دوستانه خویش را روایت کردند.در آغاز برنامه نوزدهم "ماه عسل" احسان علیخانی ضمن عرض تسلیت ایام شهادت امیرالمومنین علی (ع) و قدردانی از محمد علیزاده و علیرضا آذر خواننده و ترانه سرای تیتراژ ویژه شب‌های قدر، از استقبال مخاطبین از حضور پرستو و امیر صالحی خبر داد.

10.jpg
h2>حضور بانوی مددکار در قاب "ماه عسل"

پریناز فروزان:احسان علیخانی در بخش اول گفتگو برنامه نوزدهم ماه عسل از خانم معمارزاده دعوت کرد تا وارد صحنه"ماه عسل" بشود. معمارزاده که از شهر کرد آمده بود مددکار انجمن بیماران خاص و ام اس چهارمحال بختیاری است. وی کار خود را به عنوان مادریاب در سرای سالمندان صادقیه اصفهان آغاز می‌کند. معمارزاده که در خانواده‌ای کاملا مذهبی و از طبقه متوسط جامعه متولد شده در حال حاضر در حال تحصیل است. وی در آغاز جوانی از همسرش جدا شده و با تنها فرزند خود زندگی کرده و برای امرار معاش و استقلال کامل در سرای صادقیه مشغول به کار می‌شود. معمارزاده عنوان کرد: به خاطر طلاق با پدرم کدورت داشتم و او دیگر من را نمی‌پذیرفت. دکتر بابایی مدیر آسایشگاه که می‌دانست در جستجوی خانه هستم پیشنهاد کرد در منزل و همراه مادر ایشان زندگی کنم.

روایت دیدار و دل‌دادگی

وی افزود: سال 71 بود که به جشن ازدواج برادر دکتر بابایی دعوت شدم. برادر عروس در کنار حیاط تنها نشسته بود و به دلیل بیماری خیلی در جمع حاضر نمی‌شد. از او پرسیدم چرا تنهاست و با او گفتگو کردم. از همان لحظه به او علاقه مند شدم و شاید دلم برای تنهایی او کمی سوخت. همان شب به مادر دکتر بابایی گفتم: ای کاش می‌توانستم با او ازدواج کنم. مادر گفت: او بیمار است. اما از نظر من مانعی نداشت و دعا کردم تا این اتفاق بیافتد. معمارزاده در پاسخ به علیخانی در بیان علت این تصمیم اظهار داشت: نمی‌توانم بگویم آن لحظه احساس عاشقی بود. شاید تنهایی من و او باعث شد چنین تصمیمی بگیرم، چون احساس کردم خیلی شبیه من است و همین باعث شد خیلی برای این تصمیم مصر بشوم. مادر آقای بابایی موضوع را با آقای معمارزاده در میان گذاشته بود و او به همراه برادر پزشکش به منزل دکتر بابایی آمده بود. برادرش گفت: او بیمار است، دیالیز می‌شود و مبتلا به هپاتیت است. اما من با این مسئله مشکلی نداشتم. در نهایت با پزشک معالج گفتگو کردم، دکتر تلاش کرد تا من را منصرف کند، اما وقتی تمایل شدید من را به ازدواج با او دید پذیرفت، ازدواج کردیم و هر روز عاشق‌تر از قبل زندگی کردیم. او پسرم را پدرانه پذیرفت و او را به تحصیل علم تشویق کرد.

9 سال عاشقی

معمارزاده اظهار کرد: بعد از ازدواج تمام وقت خود را در خانه و به پرستاری از همسرم می‌گذراندم. هفته‌ای سه بار همسرم را برای انجام دیالیز به بیمارستان می‌بردم، وسواس شدید او و رعایت رژیم غذایی خاص باعث شد دیگر سر کار نروم. علیخانی پرسید: عطش شما برای انجام کارهای خیریه و عام المنفعه در این زندگی شکل گرفت؟ معمارزاده پاسخ داد: شاید این که در مسیر خیریه گام برداشتم فقط یک خودخواهی بود، تا اینکه عشق فضل‌الله را همیشه داشته باشم و او را از یاد نبرم. دوست داشتم جایی باشم که افرادی که هم‌درد همسرم هستند را بهتر درک کنم. وی افزود: قدم‌های اول برای ایجاد یک مرکز خیریه برای بیماران کلیوی برداشته شده بود و یک سال بعد از فوت همسرم خیریه بیماران خاص ایجاد شد و من شروع به کار کردم. 9 سال با هم زندگی مشترک داشتیم و هر روز که می‌گذشت عاشق‌تر می‌شدیم و دوام عشق ما بیشتر می‌شد. همسرم به شدت به من وابسته بود و وقتی در بیمارستان بستری بود، در غیاب من حتی حاضر نمی‌شد آب بخورد. همسرم فوت کرد. من به ظاهر او را از دست دادم ولی همیشه به یاد او هستم، هر سال برای او تولد می‌گیریم و یاد او همیشه مسیر را برای من هموار می‌کند.

همراه با هم‌دردان کسی که دوستش دارم

به گزارش ساعت 24 معمارزاده عنوان کرد: خودخواهی من این بود که می‌خواستم صدای ناله‌های فضل‌الله را داشته باشم و شنیدن صدای ناله‌های هم‌دردان کسی که دوست داشتم به من آرامش می‌دهد. در انجمن بیماران خاص حدود 2700 بیمار مبتلا به سرطان، تالاسمی، ام اس و دیالیز تحت پوشش من است. مردم به من اعتماد کردند و با اعتبار و ثروت مردمی این انجمن مشغول فعالیت است. من شفاف کار می‌کنم و وقتی فرد خیّر مطمئن است از این که وجه کمک او به فرد نیازمند مد نظرش رسیده اعتماد می‌کند. معمارزاده در پاسخ به سؤال علیخانی که پرسید تصور من و تعدادی از بینندگان این است که شاید در ازدواج ثروت قابل توجهی به شما رسیده است؟ عنوان کرد: اصلا این طور نبوده، من با دست خالی و عشق و ایمانی که داشتم این راه را آغاز کردم و فکر می‌کنم لطف خدا و دعای فضل‌الله باعث شد من در این مسیر به موفقیت برسم. این کار به من آرامش می‌دهد، گاهی به خاطر بیمارانم شب‌ها را هم در مرکز درمانی می‌گذرانم تا آنها احساس راحتی کنند.

معلم نیکوکار مهمان دیگر "ماه عسل"

در ادامه مهمان بعدی این قسمت از "ماه عسل" وارد صحنه شد. خانم قریشی از استان آذربایجان غربی و شهرستان بوکان بانوی خیّر دیگری است که روز گذشته مهمان علیخانی شد. احسان علیخانی به عنوان سؤال اول از خانم قریشی پرسید: بین قصه خود و نقل خانم معمارزاده شباهتی پیدا کردید؟ قریشی پاسخ داد: فکر می‌کنم برای ورود به مسیری که هر دو ما در آن قدم گذاشتیم عشق به هم‌نوع لازم است که ما آن را داشتیم. حس کمک به کسانی که واقعا چشم انتظار کمک هستند و ما در این قسمت با هم شریک هستیم. قریشی توضیح داد: من در سال 1340 در شهرستان بوکان یکی از شهرهای کردنشین استان آذربایجان غربی و در خانواده‌ای سرشار از عشق و محبت متولد شدم. فرهنگی بازنشسته و همچنان در سنگر تعلیم و تربیت مشغول به کار هستم.

در همین نزدیکی...

قریشی درباره چگونگی قرار گرفتنش در مسیر کمک و نیکوکاری عنوان کرد: قرار گرفتن در محیط تربیتی واحد تأثیر واحد را بر روی بچه‌ها نمی‌گذارد. ممکن در خانواده‌ای مانند خانواده من تعدادی از بچه‌ها بیشتر در این حال و هوا باشند و شاید این قضیه در مورد من بیشتر صدق کرد. اما این یک امر فطری و ذاتی است. من گاهی شعر می‌نویسم و اولین شعرم را با دیدن ناله‌های یک خانم سال‌خورده که در سال‌های دور نیازمند کمک بود سرودم. در طول زندگی با بیماران زیادی رو به رو شدم و همیشه نگران افرادی بودم که به لحاظ مالی مشکل دارند. همین فطرت و سرشت باعث شد در غم و مشکلات دیگران خیلی دقیق بشوم. قریشی در پاسخ به علیخانی انگیزه‌اش برای انجام کار خیر را بیماری خواهرش معرفی و بیان کرد: خواهر فرهنگی 45 ساله من در اثر بیماری سرطان سینه جانش را از دست داد. در تمام طول بیماری او قدم به قدم همراه و شاهد تمام سختی‌هایش بودم. متأسفانه خواهرم به دلیل تشخیص دیررس بیماری فوت کرد.

پناهی برای هم‌درد

وی افزود: من همیشه به نحوی با کارهای خیریه در ارتباط بودم و در سال 79 انجمن خیریه بانوان کوثر را با همراهی همکارانم بنا کرده بودیم. بعد از فوت خواهرم که به یاد او بیشتر به بیماران سرطانی سر می‌زدم، روزی با یکی از بیماران ملاقاتی داشتم و صحنه‌ای را دیدم که تا زنده هستم آن میزان فقر و فلاکت را هرگز از یاد نمی‌برم. همان جا با خدا عهد بستم و از او خواستم توفیق بدهد تا یک انجمن مستقل برای حمایت از بیماران سرطانی دایر کنیم و با دعوت از افراد شاخص و نیکوکار شروع به کار کردیم. تا این لحظه احترام به روح خواهرم و هم‌دردی با بیماران مبتلا به سرطان دلیل اصلی من برای راه اندازی این مرکز بود. اما دلیل دیگری هم وجود داشت. همیشه در محافل و گردهمایی‌ها به مردم می‌گویم که از سرطان نترسند و سرطان الزاما به معنای مرگ نیست، هوشیاری و آگاهی می‌خواهد. از آنجا که بنابر یک اصل علمی که اقوام درجه یک افراد مبتلا به سرطان باید وضعیت خود را به طور مداوم چک کنند من برای انجام چک‌آپ سالانه مراجعه کرده بودم و در حالی که منتظر مجوز فعالیت در یک انجمن خیریه برای کمک به بیماران سرطانی بی‌بضاعت بودم به من گفتند که یک توده در سینه دارم.

صدای بیماران امیدوار

وی اظهار کرد: همان لحظه شوکه و گیج شدم. اینکه چه حسی داشتم قابل وصف و بیان نیست. ولی خیلی سریع خودم را پیدا کردم و تصمیم گرفتم با اتفاق به وجود آمده بجنگم. من 4 فرزند داشتم که باید به خاطر آنها زندگی می‌کردم. گفتم: خدایا توکل به تو، حکمتی در کار است و شاید تو خواستی درد این بیماری، آوارگی‌ها و سختی‌هایش را تجربه کنم و بتوانم وضع بیماری که با دست خالی و فقر با این بیماری می‌جنگد را درک کنم. احسان علیخانی پرسید: بروز این بیماری در شرایطی که به دنبال راهی برای کمک به مبتلایان به سرطان بودید باعث نشد که به این رابطه شک کنید؟ قریشی عنوان کرد: به این اتفاق فقط به عنوان یک حکمت متعالی نگاه کردم، چون وقتی بیماری نزد من بیاید و از نگرانی‌هایش برای شیمی‌درمانی و رادیوتراپی بگوید همین که من دست او را بگیرم و بگویم نگران نباش من هم مثل تو بودم، او جانی دوباره می‌گیرد. اسم انجمن ما صدای بیماران امیدوار است. من اگر خودم این بیماری را تجربه نکرده بودم همه بیماران را فقط با حال خواهرم قیاس می‌کردم اما امروز کاملا به درد بیماران انجمن واقف هستم. در دورانی که شیمی درمانی می‌شدم اولین سخن‌ران پیش از پزشکان بودم و از تجربیات خودم و امیدواری برای بیماران صحبت می‌کردم. قریشی اعلام کرد: اواخر سال 92 مبتلا به سرطان شدم و در حال حاضر در اوج سلامتی هستم. هرگز به عدل الهی شک نکردم و نپرسیدم چرا من؟ چون زمانی که سرپا و سلامت بودم یک بار نپرسیدم چرا من سالم و دیگران بیمار هستند؟ و الان که سلامت هستم هم خدا را شکر می‌کنم.

انسانیت مرز ندارد

احسان علیخانی در ادامه عنوان کرد: خانم قریشی و معمارزاده اگر تکلیف‌شان با خودشان روشن نبود و به شناخت و معرفتی از خود نمی‌رسیدند امروز گره‌گشا و دست‌گیر افراد نیازمند نبودند. یکی در شهر کرد و دیگر در بوکان، یکی شیعه، و دیگری اهل تسنن و با هم تفاوتی ندارد. قریشی گفت: به همه قضایایی که به خیرخواهی مربوط می‌شود ابتدا باید به دیده انسانیت بنگریم. در هر دین و کیش و آیینی امور خیریه ستوده شده و وارد شدن به این مقوله شایست فضای زیبای خیریه نیست. وی در خصوص فعالیت‌های امروز انجمن گفت: ما بیماران خاص و مبتلایان به سرطان را تفکیک کردیم و بیماران سرطانی بی‌بضاعت را تحویل گرفتیم و در طول این سه سال حدود 180 بیمار سرطانی و خانواده‌های دردمند آنها را تحت پوشش قرار دادیم. در بوکان جایی برای شیمی درمانی بیماران مبتلا به سرطان نیست و آنها برای انجام شیمی درمانی با اتوبوس به شهرهای اطراف سفر می‌کنند. من آرزو دارم که روز در شهرهای کوچک هم به احترام این بیماران فضاهایی را برای رسیدگی به این بخش از بیماران در نظر بگیرند و امیدوارم دولت و مسئولین بیش از این خیریه‌ها را حمایت و کمک کنند.

صداقت، هم‌دردی، اطمینان

علیخانی در پایان از هر دو مهمان خود پرسید: راز اعتماد مردم به شما در شهرتان چیست که به آسانی پول خود را در اختیار شما قرار می‌دهند؟ معمارزاده پاسخ داد: من فکر می‌کنم وقتی مردم صداقت ما را ببینند ناخودآگاه اعتماد می‌کنند. قریشی نیز اذعان داشت: من فکر می‌کنم برای ورود به این کار اولین فاکتور ضروری شناخت و پشتوانه مردمی است من سال‌ها به عنوان معلم فعالیت کردم و اعضای هیئت مدیره مورد وثوق و اطمینان مردم هستند. وی گفت: همیشه از من می‌پرسند با این روحیه حساس و لطیفی که داری چطور می‌توانی با این همه بیمار سرطانی کار بکنی؟ وقتی می‌بینم بیماری در حال زجر کشیدن است و من نگران مالی او را بر طرف می‌کنم، چون می‌دانم که دارم گرهی را باز می‌کنم به آرامش می‌رسم. معمارزاده نیز عنوان کرد: وقتی پناه زنی می‌شوم که ناله‌های همسرش را می‌شنود و دغدغه ماندن یا نماندن دارد، وقتی هم‌دل و هم‌دردش می‌شوم و او را به ماندن تشویق می‌کنم و یک زندگی را به هم پیوند می‌دهم به آرامش می‌رسم.

در پایان علیخانی با نوید حضور مهمان خاص و ویژه در برنامه روز بعد قاب نوزدهم "ماه عسل" را به پایان برد.

پرستو صالحی با روایت سرگذشت خود، آشتی کنان به راه انداخت

علیخانی پس از پخش آیتم پشت صحنه برنامه قبل "ماه عسل" بیان کرد: شجاعت پرستو صالحی و برادرش قابل تحسین است. قائل به این نیستیم که کسی از حریم خصوصی و زندگی شخصی‌اش حرفی بزند و یا اعتراف کند، چون اصلا نه این صندلی برای این کار است و نه کار پسندیده‌ای است. شاید اعتراف کردن مختص این شب‌ها باشد و هر آنچه که بین من و خدای خودم است. اما وقتی کسی زندگی خود را به نیت بازخوانی برای کسانی که تماشایش می‌کنند و برداشت یک تجربه بازگو می‌کند، چراغی می‌شود که مسیر را روشن‌تر می‌کند؛ و آن‌قدر بعد از این روایت، اتفاقات خوب و آشتی‌کنان دیدیم که خدا را صد هزار مرتبه شکر کردیم و از این بابت طرح این سرگذشت بسیار خوب و جذاب بود. وی افزود: به همین جهت از این خانواده محترم تشکر می‌کنم و امیدوارم بهترین اتفاقات برای کسانی که نقاط عطف قصه را برداشت کردند و سعی می‌کنند در زندگی خود رعایت کنند بیافتد.

با 8877 صدقه بدهید

احسان علیخانی در جریان برنامه ماه عسل اعلام کرد: در این شب‌ها دو اتفاق ساده و روان برای کسانی که شرایط آن را دارند فراهم شده است. امکان اول تخصیص درصدی از بهای خرید شارژ به صندوق محسنین برای کمک به کودکان بی‌سرپرست و یا بدسرپرست است. امکان دوم اختصاص شماره 8877 به منظور پرداخت صدقه است. شما می‌توانید با ارسال عدد 1 به این شماره با انتخاب سرفصل مورد نظر خود شامل ایتام، مسکن، درمان، آموزش و ... مشخص کنید هر میزان از مبالغ دلخواه‌تان روزانه به عنوان صدقه در همان زمینه انتخابی مورد استفاده قرار بگیرد. وی تأکید کرد: صدا و سیما، مخابرات و هیچ یک از اپراتورها حق برداشت حتی یک ریال از این پول نخواهند داشت و تمام مبلغ صدقه به طور کامل به دست افراد نیازمند رسانده می‌شود.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها