رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 242825

ادعاهای کاندیداهای ریاست جمهوری برای به دست آوردن رای شهروندان

تشنگان قدرت در فرانسه دنبال «انقلاب»اند

ساعت ۲۴- این روزها حرف‌هایی در فرانسه از سوی متقاضیان تسخیر کاخ الیزه به گوش می‌رسد که یادآور رفتار خوان پرون در آرژانتین دهه ۱۹۴۰ است. در دهه یادشده و پس از آنکه ثروت فراوانی در این کشور جمع شد که حاصل صادرات به امریکای بحران‌زده بود پرون نقشه توزیع آن ثروت را کشید و پس از نابود کردن آن پایه‌های تهیدست کردن آرژانتینی‌ها را بنا کرد.

انقلاب فرانسه
dir="RTL" style="text-align:justify">حالا و پس از آنکه سیاست‌های اقتصادی منجر به تولید ثروت در فرانسه شده است آنها که می‌خواهند این ثروت را توزیع کنند به نابرابری‌ اشاره می‌کنند و از «انقلاب» حرف می‌زنند. گزارش حاضر که از سوی رادیو فرانسه تهیه شده است نشان می‌دهد که هر کدام از کاندیداها چگونه می‌خواهند «انقلاب» در اقتصاد، در سیاست، در توزیع اطلاعات و... را در کشورشان به ارمغان بیاورند.

شبح «انقلاب» در انتخابات فرانسه

کلیه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه از مارین لوپن، رهبر راست افراطی، تا ژان-لوک ملانشون، رهبر احزاب چپ رادیکال، واژه «انقلاب» را فشرده برنامه و اهداف سیاسی خود کرده اند. همگی – و البته هر کس به طریق خود – به یاری این واژه گسست از وضعیت موجود و گذار به وضعیتی تازه را وعده می‌دهند و به نظر می‌رسد که لفظ «انقلاب» برای چنین نیتی به کار گرفته شده باشد. از آغاز کارزار انتخاباتی‌اش، ژان-لوک ملانشون خود را به عنوان وارث و ادامه دهنده انقلاب کبیر فرانسه معرفی کرده است. او «انقلاب» خود را «انقلاب شهروندی» نامیده که می‌خواهد «از اساس و به طور مسالمت‌آمیز» زندانِ باستیل تازه‌ای را فروافکند که به گفته او نظام نئولیبرال به جامعه تحمیل کرده و از این طریق راه را برای گذار به جمهوری ششم در فرانسه هموار سازد.

ملانشون می‌گوید: منظورم از انقلاب تولد تمدنی تازه است. تمدن کنونی به شکست و فاجعه منجر خواهد شد. می‌توان این شکست و فاجعه را متوقف کرد. هر بار که همانند امشب به ملاقات افراد می‌روم، به خودم می‌گویم که اگر در ارایه تصویر واقعی دوره حاضر اصرار بورزم، اگر تصویر سیاه دوره کنونی را صریحاً به نمایش بگذارم، ممکن است به ناامیدی عمومی دامن بزنم. اما، ما نه فقط چنین قصدی نداریم، بلکه در قبال همه فرصت‌هایی که زندگی در اختیارمان نهاده، امیدی باورنکردنی در سر داریم.

در عین حال، واقع‌گرایی ما را ناگزیر از این اعتراف می‌کند که اگر همین روند ادامه یابد، کار به جاهای باریک می‌کشد. نه به این خاطر که رهبران کنونی کشور همین هایی هستند که می‌بینیم، بلکه به این دلیل که خود زندگی روزمره در کار ساختن فاجعه‌ای است که می‌توانیم از آن خارج شویم. منظور من از تغییر فقط تغییر بنیاد تولید نیست. منظور من از تغییر، تغییر نهادهایی است که اعمال حاکمیت را به مردم بازمی‌گرداند و امکان نظارت آنان را بر اداره امور تأمین می‌کند. منظور من از تغییر، تغییر قواعد تقسیم ثروت است. زیرا طبیعی نیست که ۸ درصد جمعیت ثروتی معادل ۵۰ درصد جمعیت داشته باشد.

تغییر یا انقلابی که من از آن صحبت می‌کنم، انقلاب شهروندی است که به معنای اعمال حاکمیت بر زندگی فردی و زندگی جامعه است. اما، انقلاب ژان-لوک ملانشون با «انقلاب ترقی‌خواهانه» مانوئل ماکرون، جوان‌ترین و از منظر سیاسی شاید مبهم‌ترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه قرابت چندانی نداشته باشد، هر چند کتاب یا در واقع برنامه انتخاباتی ماکرون تحت عنوان «انقلاب» شگفتی بسیاری از جمله طرفداران خود او را باعث شده است. با این حال، «انقلاب» امانوئل ماکرون هم چیزی جز ترسیم خطوط کلی برخی اصلاحات در جامعه امروز فرانسه نیست.

او می‌گوید: من نامزد ترقی‌خواه انتخابات ریاست جمهوری هستم. بر این اساس، آنچه می‌گویم و مطالبه می‌کنم این است که از قواعد و کارکردهای فعلی نظام سیاسی فرانسه پشتیبانی نمی‌کنم. به این خاطر که این قواعد امکان پاسخگویی به چالش های کنونی جامعه را نمی دهند. آنچه من پیشنهاد می‌کنم «انقلابی دموکراتیک» برای پی ریزی مجدد سامان های اجتماعی و اقتصادی فرانسه و سیاست های آموزشی این کشور است به طوری که بتوانیم به چالش های سده بیست و یکم پاسخ بدهیم و در عین حال به ارزش هایمان وفادار بمانیم. پاره ای می‌خواهند برای پاسخگویی به این چالش ها، از ارزش های فرانسه چشم‌پوشی کنند. عده‌ای می‌خواهند سیاست های گذشته را پی بگیرند، در حالی که فرانسه در سی و پنج سال گذشته با پدیده بیکاری فراگیر روبرو بوده و در نتیجه آن دچار از هم‌گسیختگی شده است. عده ای دیگر می‌خواهند که در زمینه های اجتماعی و اقتصادی فرانسه را به سال های ۱۹۶۰ و یا به انگلستان سال های ۱۹۸۰ بازگردانند. اما، پیشنهاد من این است که فرانسه باید وارد سده بیست و یکم شود.

فرانسوا فیون، نامزد رسمی احزاب راست و میانه فرانسه نیز، واژه «انقلاب» را به شاه‌کلید گفتار انتخاباتی اش بدل ساخته است. از نگاه او «انقلاب» و «احیا» (Révolution & Restauration) یکی هستند و فرانسه امروز پیش از هر چیز به یک «انقلاب محافظه‌کارانه» احتیاج دارد. مارین لوپن نیز نیاز تغییر اجتماعی در فرانسه را به یک «انقلاب خلقی» گره زده است. بسیاری این «انقلاب خلقی» را از جنس «انقلاب ملی مارشال پتن» در دوره اشغال فرانسه توسط آلمان نازی می‌دانند.

در هر حال، به قول پل ریکور، فیلسوف فقید فرانسوی، به نظر می‌رسد که منظور از انقلاب در گفتارهای سیاسی نامزدهای انتخاباتی فرانسه «تسخیر واژه ها و از این رهگذر تسخیر انسان ها، بدون تسخیر واقعیت‌ها» است. انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه سرآغاز فکر رهایی بود. انقلاب کبیر فرانسه وارث انقلاب فکری روشنگران فرانسوی و گشاینده دوره تازه ای از امید، امید به تغییر و کسب حقوق انسان برای درهم شکستن سلطنت از رمق افتاده بود. انقلاب کبیر فرانسه گشاینده این فکر بی‌سابقه بود که آدمی می‌تواند با حاکم شدن بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی خویش، جریان و جهت تاریخ را نیز رقم بزند.

بی‌دلیل نبود که امید از نگاه کانت، فیلسوف بزرگ روشنگری، یکی از سه پرسش کلیدی انسان مدرن به شمار می‌رفت. درست است که پرسش معرف او («به چه می‌توانم امید ببندم؟») آئینه آرزوهای عمیقی است که گاه می‌توانند به تلقی ای معادگرایانه از تاریخ نیز بیانجامند، اما، در تصور عرفی گرای کانت از جامعه، امید پیش از هر چیز محّرک و منبع لایزال تغییرات اساسی در زندگی سیاسی بود.

نیک که بنگریم نقطه مقابل این تصور وضعیت کنونی فرانسه است که در آن ستایش گفتارهای امنیتی و پیشروی مهارگسیخته بازار و سلطه پول بر مبادلات و مناسبات اجتماعی عملاً امید را به تعبیر یورگن هابرماس به تسلیم در برابر «اجبارهای سیستمی» فروکاسته‌اند. اما، همین ویژگی شاید وضعیت امروز فرانسه را به اوضاع این کشور در آستانه انقلاب کبیر فرانسه در اواخر قرن هجدهم شبیه ساخته باشد.

در فرانسه امروز نابرابری های اقتصادی و اجتماعی رو به توسعه هستند. تروریست های اسلامگرا آزادی بیان را تهدید می‌کنند و در واکنش اعلام و استمرار وضعیت اضطراری به تعلیق شماری از آزادی های عمومی منجر شده است. از نو نیاز درگذشتن از وضعیت موجود به حس و مطالبه عمومی بدل گشته و بی‌اعتمادی به سیاستمداران سنتی همین حس را تقویت کرده است.

در برابر زوال و فروپاشی وضعیت گذشته، فرانسویان، به تعبیر کورنلئوس کاستوریادیس، بیش از گذشته نیازمند محرک‌ها و انگاره‌های نوین اجتماعی هستند. نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه به خوبی به این نیاز پی برده‌اند و با به کارگیری واژه «انقلاب» می‌کوشند به فقدان یا خلاء دورنمای انتظار و رهایی پاسخی درخور بدهند. در پوچی سیاست مرسوم، مفهوم «انقلاب» ارایه کننده شکل تازه‌ای از فهم و مهار آینده غیرقابل پیش‌بینی است: آینده‌ای که باید بر گسست و رهایی از وضعیت موجود استوار باشد. بی‌دلیل نیست که نبرد عقاید در کارزار انتخاباتی فرانسه بعضاً به نبرد بر سر ارزش های محافظه کارانه یا مترقی تبدیل شده است.

برای نمونه، در حالی که «امانوئل ماکرون» از ورود معنویت در سیاست جانبداری می‌کند، فرانسوا فیون احیای ارزش‌های مسیحی را سکوی جهش‌های آینده می‌داند. با این حال، دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در زمینه اقتصاد اختلاف چندانی با یکدیگر ندارند: هر دو خواستار تسریع روند آزادسازی اقتصادی هستند. اگر چه سده حاضر همچنان به ایده انقلاب دلبسته به نظر می‌رسد. اما، انقلاب اطلاعاتی که از پایان قرن بیستم آغاز شد به مرور زمین لرزه‌ای در اعماق و واقعیت سیاست پدید آورده است.

از این پس انقلاب فقط در کف خیابان روی نمی‌دهد. حضور و مداخله بی‌وقفه کاربران اینترنتی و گردش بی‌وقفه اطلاعات در فضای مجازی رهبران سیاسی را وادار کرده که دائماً در کارزار انتخاباتی باشند و گفتارهای سیاسی شان را حتا پیش از قوام یافتن تغییر بدهند. جای «جامعه سیال» دیروز را از این پس،به تعبیر زیگمونت بومن، جامعه‌شناس فقید بریتانیایی، جامعه‌ای بدون استحکام گرفته که خود بومن آن را «جامعه مایع» نامیده است: جامعه ای که در آن افراددر هم می‌آمیزند و در محیطی دائماً متغیر و در حال دگردیسی جای یکدیگر را می‌گیرند.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها