رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 277018

«رودخانه بادی» ؛ ردیابی قاتل در انبوهی از برف و یخ

تیلور شریدان آمریکایی پس از نگارش فیلمنامه آثاری پر سر و صدا مثل «سیکاریو» و «اگر از آسمان سنگ هم ببارد» طی سال های اخیر، حالا به آن سوی دوربین رفته و «رودخانه بادی» را به عنوان اولین فیلم بلندش در مقام کارگردان ارائه داده است.

روزنامه بانی فیلم: تیلور شریدان آمریکایی پس از نگارش فیلمنامه آثاری پر سر و صدا مثل «سیکاریو» و «اگر از آسمان سنگ هم ببارد» طی سال های اخیر، حالا به آن سوی دوربین رفته و «رودخانه بادی» را به عنوان اولین فیلم بلندش در مقام کارگردان ارائه داده است که این فیلم در فستیوال اخیر کن فرانسه در بخش نوعی نگاه پخش شد و قرار است از اواسط تابستان در جهان اکران عمومی هم بشود.

همچون آثار هنری قبلی شریدان این فیلم نیز نقبی به مشکلات جوامع آمریکایی در زمینه های فرهنگی و رفتاری است و از خشونت و ماجرا و برخورد تهی نیست. فیلم بر روی تعرض به یک زن جوان و قتل وی در یک مجتمع ویژه سرخپوستان و بومی های پیشین آمریکا واقع در ایالت وایومینگ این کشور که از ایالات سرد آمریکا است، تمرکز دارد و در همین راستا مسیر داستان و روند شکل گیری آن نیز به گونه ای است که بینندگان را به عامل سرما و دشواری های زیستی به عنوان فاکتوری مهم در ترسیم قصه و تشریح رویدادها متوجه می سازد و بر اهمیت این مسئله پای می فشرد.

در این فیلم جره می رنر و الیزابت اولسن رل های اصلی مرد و زن را بازی می کنند و به ویژه رنر درخشش محسوسی دارد و این شاید بهترین بازی او در سال های اخیر باشد. در عین حال وقتی شریدان می کوشد سام پکین پایی یا کوئنتین تارانتینویی عمل کند و از آنها الگو بگیرد، ماجرا می لنگد و فیلم وارد دام ها و راههایی می شود که آن را تضعیف می کند.

نگران مردم و دلسوز دیگران

جره می رنر که با ایفای رل «مرد عنکبوتی» در قسمت های چهارم و پنجم از این سری فیلم ها به شهرت و ثبات بیشتری در هنر سینما رسید، در «رودخانه بادی» مردی است که در اداره حفظ محیط وحش در شهری کوچک و سرد و برف زده در ایالت وایومینگ آمریکا زندگی می کند و در همین راستا بر شرایط دیگران دل می سوزاند و نگران مردم است و همواره می کوشد کاری که انجام می دهد، به نفع جامعه باشد و نه فقط به سود افراد.

در عین حال زندگی او سرشار از شیرینی صرف نبوده و در گذشته او هم تاریکی هایی بزرگ و خلل های آشکار احساس می شود و عمده ترین آنها مرگ دلخراش دختر ۱۵ ساله اش در چند سال پیش و به هم ریختن زندگی زناشویی اش بر اثر آن حادثه تلخ است.

یک نمای تکان دهنده

البته او حداکثر تلاش ممکن برای غلبه بر این کاستی ها و ضربات روحی را صورت داده و تا حدی هم از نو سر بر آورده و نفسی کشیده است. در نمای آغازین تکان دهنده فیلم یک دختر جوان در حال دویدن سریع و فرار آشکار بر روی زمینی پوشیده از برف و یخ و پس ماندهای شهری دیده می شود و ساعتی بعد کوری لمبرت (جره می رنر) که در جستجوی سارقان و متخلفان اجتماعی کمین کرده در شهر است، پیکر بی جان این دختر را می یابد و این در حالی است که آثار اعمال خشونت بر روی وی آشکار است و این از سبب های اصلی مرگ او به نظر می رسد.

یک راهنمای ویژه

مقام ها و پلیس های محلی به فعالیت مشغول می شوند و همین طور اف بی آی تا سرنخ ماجرا و سبب این جنایت فاجعه آسا را بیابند و سرکرده FBI برای این پرونده خاص زنی است به نام جین بنر (با بازی الیزابت اولسن) که در یک اتومبیل بزرگ و ون مانند طی طریق می کند و به وضوح در مناطق برفی و صعب العبور و چنین شرایط زیستی ای پیشینه و تخصص ندارد و به تبع آن در ردیابی متخلفان در چنین محیط هایی نیز دچار مشکل است و همین طور در برقراری ارتباط با اهالی محل که زبان ویژه و فرهنگ مختص به خود را دارند و به کمک سایرین و افراد آشنا با عرف آنجا برای حل مشکلاتش نیازمند است.

وجه مشترک همه پلیس ها و سایر مامورانی که به دنبال قاتل هستند، این است که در کوری لمبرت با اینکه او پلیس و مامور قانون نیست، آن مرد کاربلد و آشنا با عرف های محلی را می بینند و طبعاً به وی روی می آورند تا آنها را به سوی هدف شان راهنمایی کند.

یک نقطه شروع و مهم

مشکل اضافی اینجا است که پدر و مادر مقتول (جیل بیرمنگام و تانتو کاردینال) هم اصلاً نمی توانند حدس بزنند که چه کسی قاتل دخترشان بوده و با کدام نیت و انگیزه این کار را انجام داده است. در عین حال آنها فرزند دیگری دارند که یک پسر جوان ناآرام و معتاد به موادمخدر است و به زندان افتاده و باند او از گروههای حاکم بر مجتمع بازپروری خلافکاران و معتادان منطقه است و به هر خلاف ممکن دست می زنند.

در میان دور و بری های این پسر ناخلف یک دردسرساز حرفه ای به نام پیت (جیمز جوردن) هم حضور دارد که در گذشته برای یک شرکت ذخیره سازی و فروش نفت کار می کرده و مقر این شرکت در دل منطقه ای قرار دارد که اقلیت سرخپوستان ایالت در آن مستقر هستند و همین مسئله می تواند یک نقطه شروع و سرنخ مهم برای حل ماجرا و یافتن فرد قاتل باشد و این به واقع شکل گیری پازلی است که در صورت بررسی کامل، می تواند پلیس ها و شخص جین بنر را البته با یاری و همراهی کوری لمبرت به فرد قاتل پیوند بزند و هویت آن فرد را بر مقام های محلی آشکار سازد.

کاراکتر غیرملموس در ماجرایی ملموس

همکاری کوری لمبرت و جین بنر در این راه الزامی است و این را بنر به سرعت درک می کند زیرا او بیش از هر کسی با شرایط و عادات محلی آشنا است و چون دختر خودش چند سال پیش در روندی- تقریباً مشابه جان باخت، می تواند یک همکار و همراه و مشاور خوب و موثر برای او باشد.

این البته فقط یک نقطه آغاز است و این زوج پلیس و مسوول حفظ محیط زیست متفقاً به سوی دردسرهای بزرگی به حرکت در می آیند. در نهایت آنها به فرد قاتل می رسند که بزرگتر از چیزی است که تصور می شد و متن داستان، ما را به سمت وی سوق داده بود. شاید این ایراد گرفته شود که هویت فرد قاتل غیرملموس تر از چیزی است که با سایر اجزای ملموس قصه همخوانی داشته باشد اما اصل غافلگیری در این مورد هم به خوبی رعایت شده است تا تیلور شریدان مراتب و مراحل تبدیل شدن از یک سناریست خوب را به کارگردانی قابل طی کند و این امید را به وجود بیاورد که فیلم های بعدی اش از این هم بهتر باشد.

مشخصات کوتاه فیلم

عنوان: «رودخانه بادی»

ژانر: دراماتیک و جنایی

محصول: آمریکا

سناریست و کارگردان: تیلور شریدان

طول مدت: ۱۱۱ دقیقه

بازیگران: جرمی رنر، الیزابت اولسن، جیل بیرمنگام، جان برنتال، کلسی اسبیل و تئو بریونس.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها