رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 285845

بازنشریک نوشته قدیمی به مناسبت جنگ احتمالی آمریک و کره شمالی

کره شمالی به جای صادرات کالا موشک شلیک می کند

ساعت 24-پس از فرو نشستن شراره‌های جنگ دوم جهانی، سیمای جهان غم‌انگیز، گیج و اخم‌آلود بود. اشک و لبخند، چهره پدران و مادران را که از سویی فرزندان خود را از دست داده و از سوی دیگر خبر پایان جنگ خرسندشان کرده بود، گیج و گنگ نشان می‌داد. ویرانی صدها پل، فرودگاه، جاده، مراکز آموزشی، خانه‌ها و کارخانه‌ها و لاشه هزاران هواپیما، تانک، توپ و مسلسل که از دسترنج و زحمت میلیون‌ها شهروند جهانی به دست آمده و اکنون بی‌ارزش شده بودند، اخم بر چهره‌ها نشانده بود.

23
در نیمه دوم دهه 1940 و در روزگار بلادیده آن روزها، فاتحان جنگ، خواب‌های تازه‌ای برای تسخیر کشورهای تازه از بند جنگ رها شده می‌دیدند و رویا می‌بافتند.
در یک سر طیف فاتحان، ژوزف استالین رهبر حزب کمونیست اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی (سابق)، پرچم ارتش سرخ را در چنگ داشت و همه نیروی این ارتش را پشتیبان باورهای کمونیستی کرده و می‌خواست، سهم بیشتری به دست آورد. ژوزف استالین بی‌مهابا و بدون پروا از سختگیری ایالات متحده آمریکا در دوران زمامداری هاری ترومن رییس‌جمهور وقت آمریکا، نیم نگاهی به خاور دور داشت. در سر دیگر طیف فاتحان و در درون هیات حاکم ایالات متحده آمریکا، رهبران حزب جمهوری‌خواه به رهبری جو مکارتی مشهور به شکارچی سرخ‌ها و محافظه‌کاران افراطی، کار را بر ترومن دشوار و سیاست‌های نرم او در برابر رشد کمونیسم را زیر پا له می‌کردند. آنها بر طبل نبرد می‌کوبیدند و یادآور می‌شدند باید حتی با جنگ، «برنامه تجاوز بزرگ» استالین و شرکایش را متوقف کرد. استوارت آلسوپ روزنامه‌نگار نامدار آمریکایی آتش این خواسته جمهوری‌خواهان را با نوشتن مقاله‌ای که در آن نتیجه گرفته بود «ما داریم آسیا را به سرعت از دست می‌دهیم» شعله‌ورتر می‌کرد.در چنین فضایی که صلح مسلح و جنگ سرد از آن سرچشمه می‌گرفت، پیروزی قاطع مائوتسه تونگ در سال 1949 و بیرون راندن نیروهای ملی‌گرای چیان کای چک، روزگار را ناشفاف‌تر کرد. کشوری بزرگ با بیشترین جمعیت، با پرچم سرخ از اردوگاه جهان آزاد دورو به سرخ‌ها و کمونیست‌ها نزدیک می‌شد. رهبران حزب کمونیست چین، اما برای نشان دادن نیروی خود به مثابه یک بازیگر بزرگ و موثر جهانی و منطقه‌ای بی‌تابی می‌کردند. شبه جزیره دو پاره شده کره و شرایط شکننده‌ای که میان رهبری حزب کمونیست حاکم بر بخش کره‌شمالی و دولت نه‌چندان نیرومند حاکم بر بخش جنوبی دیده می‌شد، راه باریک و روزنه‌ای بود که رهبران چین بتوانند از آن عبور و در سطح جهان ابراز وجود کنند. مردی اقتدارگرا به نام کیم ایل سونگ در کره‌شمالی که از جنس استالین و مائو بود و رویای استیلا بر همه شبه‌جزیره را هرگز از ذهن خود دور نکرده بود، برای چینی‌ها و یاران کهنه‌کار استالین یک فرصت و غنیمت بزرگ بود. این کیم ایل سونگ بود که با رویای فتح کره‌جنوبی، در برابر فریب سرخ‌های پکن و مسکو، تاب نیاورد و در ژوئن 1951 حمله بزرگ به بخش جنوبی شبه‌جزیره کره را آغاز کرد. رهبران تندخو و بی‌قرار حاضر در هیات حاکم ایالات متحده آمریکا که خود را پرچمدار و رهبر دنیای آزاد می‌نامیدند، برای به میدان آوردن ارتش آمریکا به جنگ کره لحظه‌ای را از دست ندادند. ژاپن، استرالیا، انگلستان و چند کشور دیگر همدست ایالات متحده آمریکا پشت سر این کشور ایستاده و نیروهای نظامی خود را به میدان یک نبرد بزرگ فرستادند. فراز و فرودهای حیرت‌انگیز جنگ در 3 سال منتهی به ژوئن 1953 که در آن پایتخت کره‌جنوبی چند بار میان نیروهای متخاصم دست به دست شد و استفاده از انواع سلاح‌های تازه تولید شده دهشتناک از سوی ایالات متحده آمریکا از یک طرف و چین شوروی از سوی دیگر، کارزار را به اوج رساند. در ژوئن 1953 و پس از آنکه رویای مائو، کیم ایل سوگ و جانشینان استالین برای بیرون آوردن بخش جنوبی شبه جزیره کره لباس عمل نپوشید، صلح ناپایداری میان طرفین برقرار شد. کشته شدن 54 هزار سرباز و اعضای ارتش آمریکا، 20 هزار نفر از نظامیان متحده آمریکا و 900 هزار سرباز و کادر نظامی کره شمالی و چین و نابودی صدها هواپیما و توپ و تانک، بهای این صلح ناپایدار بود.اکنون 75 سال از روزگاری که رهبران احزاب کمونیست چین، شوروی (سابق) و کره‌شمالی پذیرفتند که نمی‌توانند کل شبه جزیره کره را زیر پرچم کمونیسم جهانی قراردهند گذشته است. بازیگران اصلی نبرد شبه جزیره کره روزگار تازه‌ای را تجربه می‌کنند. در چین که هنوز بزرگ‌ترین حامی کره شمالی است، افکار مائو تا اندازه‌ای تعدیل شده و لباس تازه‌ای بر تن آن کرده‌اند. گروه رهبران حزب کمونیست چین پس از رفتن مائو، با چشم‌هایی باز از توانایی شگفت‌انگیز بازار آزاد جهان استفاده کرده و خود را به لحاظ اندازه تولید ملی به پشت سر آمریکا رسانده‌اند.
رهبری حزب کمونیست چین با همان استراتژی قدیمی که «هدف، وسیله را توجیه می‌کند»، آغوش خود را بر روی کسانی که آنها را بورژواهای فاسد می‌دانست گشود و بورژوازی وطنی تحت کنترل را نیز دوست می‌دارد و چاق و ضربه‌سازی آنها را در دستور کار قرار دارد. در اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه امروز، آخرین بازمانده‌های حزب کمونیست (به ویژه ولادیمیرپوتین) نیز فایده‌های اقتصاد آزاد را درک کرده و می‌خواهند از مزیت‌های جهان آزاد بیشترین استفاده را به دست آوردند. روسیه امروز، آن چهره سراپا نظامی و مبتنی بر اقتدار نظامی را به جهان نشان نمی‌دهد. اخم و لبخندهای پوتین و مدودف و شرکای آنها به ایالات متحده آمریکا و سایر رقبای غربی هنوز راز آلود است و آنها مشت خود را بازنمی‌کنند.با این همه، آن نیروی دهشتناک انباشت شده در ارتش سرخ و حزب کمونیست که کشورهای پرشماری را زیر پرچم خود داشت، به سستی گراییده و چندین کشور نوپا از دل آن امپراطوری زاده شده‌اند. در خاور دور و دربخش جنوبی شبه جزیره کره نیز دگرگونی‌های شگرف و ژرف پدیدار شده است. شهروندان و دولت کره جنوبی، دیگر آن مردم و حکومت ناتوان نیستند و در سایه توسعه اقتصادی به تحول بزرگ اقتصادی آسیا و حتی جهان تبدیل شده‌اند. تولیدات صنعتی کره‌جنوبی مثل اتومبیل، تلویزیون، تلفن همراه کشتی‌های کوه پیکر و... در همه سرزمین‌ها مشتری دارد و کره جنوبی به لحاظ رشد شتابان در جایگاه بلندی قرار دارد.نقطه تاریک و غم‌انگیز اما بخش شمالی شبه جزیره کره است. کیم ایل سونگ به هر دلیل، حاکم بی‌چون و چرا و سلطان و همه کاره کره‌شمالی ماند و پسر خود را نیز بالا کشید و به رهبری رساند.تعبیر فریدریک هایک از مفهوم «راهی به سوی بردگی» که برای جامعه‌های با اقتصادهای متمرکز و برنامه‌ای به کار می‌رفت،‌ اگر یک مصداق کامل داشته باشد، بدون تردید، آن مصداق، روزگار کره شمالی است. شاخص‌های رشد و توسعه اقتصادی، آزادی سیاسی، آزادی کسب و کار، استفاده از رسانه‌های آزاد و وسایل مدرن ارتباطات جمعی در کره شمالی در شمار پایین‌ترین‌ها قرار دارد. جامعه بسته، محدود و تهی از شادابی و سرزندگی، کابوسی است که رهبران حزب کمونیست کره شمالی برای شهروندان این سرزمین آورده‌اند. این سرزمین سترون و نازا، گوشه‌گیر و ناتوان در سده بیست و یکم، چه می‌تواند کند؟ شهروندان بیدار شده چینی شاید نتوانند ناراحتی و خشم خود را از ادامه کمک‌های مادی حزب کمونیست چین به حاکمان کره شمالی آشکار سازند، اما آن را سرانجام فاش خواهند کرد. از سوی دیگر، حتی مسوولان حزب کمونیست چین که می‌خواهند در میدان رقابت با سایر جامعه‌ها به ویژه ژاپن در همسایگی و حتی کره جنوبی عقب نمانند نیز می‌دانند ادامه کمک‌های مادی و پولی به رهبران کره شمالی بی‌فایده است.رهبری بی‌رحم کره شمالی نیز این دگرگونی‌ها را در رفتار امروز و فردای چین می‌بیند و آنها را در معادلات خود می‌گنجاند. از سوی دیگر، جانشینان استالین و خروشچف و برژنف نیز خود را در برابر افکار و خواسته‌های شهروندان روسی قرار نخواهند داد و توانایی اراده کمک‌های مالی و اقتصادی به رهبری کره شمالی را ندارند. رهبران کره شمالی به چشم خود می‌بینند که رهبران کمونیست‌ ویتنام قهرمان، نیز دست از جزمیت‌گرایی اندیشه‌ و عمل کمونیستی برداشته و به سوی باز کردن اقتصاد حرکت می‌کنند. ژاپن،‌ دیگر همسایه کره شمالی نیز سال‌ها است به جمع کشورهای ثروتمند راه یافته و خاری در چشم رهبری کره شمالی شده است. این دگرگونی‌های شگرف در میان دوستان و همسایگان دیروز و کوشش‌های شهروندان کره شمالی برای دستیابی حتی ناچیز به دستاوردهای دیگران، راه روزنه‌ها و راه‌های نفس کشیدن برپایه روزگار سپری شده را بر رهبری کره شمالی تنگ و تنگ‌تر می‌کند. این گونه شده است که رهبری این کشور تهیدست و دلمرده، برای ادامه استیلای خود راهی جز برافروختن آتش جنگ نمی‌بیند. رهبری کره شمالی می‌داند و می‌بیند که کالایی برای فروش به سایر سرزمین‌ها و شهروندان جهانی ندارد و بود یا نبود آنها برای جهان امروز یکسان است.از سوی دیگر، شهروندان جهان می‌دانند و می‌بینند که رهبری کره‌شمالی درهای این سرزمین را روی کالاهای قابل تجارت آنها مسدود کرده است و فایده‌ای برای آنها ندارد و به همین دلیل وجود یا عدم وجود این سرزمین برایشان تفاوتی ندارد. میلیون‌ها شهروندی که تحت انقیاد و در اسارت رهبری کره‌شمالی روزگاری دشوار را سپری کرده و چشم‌انداز روشنی پیش‌روی خود نمی‌بینند نیز از خودبیگانه شده و دلمرده و بی‌نشاط، راهی برای خودنمایی،‌ نوآوری و رشد نمی‌یابند، چه می‌توانند کنند؟ ادامه اسارت شاید برای آنها انتخاب ناگزیر باشد، اما روزهایی را به یاد می‌آوریم که همین شهروندان ناتوان با وجود کار سخت و پرزحمت، شکم خود را نمی‌توانند سیر کنند.
این چیزی است که حاکمان کره شمالی را به وحشت انداخته و می‌خواهند با برافراشتن پرچم جنگ، از رخوت و سستی شهروندان جلوگیری کنند. اگر رهبری کره شمالی به جایی رسیده است که در سال 2010 دو بار دستور حمله محدود نظامی به همسایه جنوبی را صادر کرده و به تهدیدهای فراگیر دست می‌زند، دلیل اصلی آن، ناتوانی فزاینده‌ای است که حاکمیت آنها را در شرایط دشوار قرار داده است. وقتی تجارت و داد و ستد یک سرزمین با سرزمین‌های دیگر ناممکن می‌شود، خودکامگی تنها راه فرار از بن‌بست خواهد شد. بنا به قول بنژامین کنسانتین سیاستمدار و نویسنده سوئیسی تبار فرانسوی در سخنرانی سال 1819 خود «تجارت سبب می‌شود آسان‌تر بتوان با مهارت از چنگ خودکامگی گریخت... اما نزد خودکامگان، جنگ همیشه بر تجارت مقدم است... خودکامگان می‌پندارند با جنگ زودتر از تجارت به آرزوی خود می‌رسند... تجارت کنشی حسابگرانه است و جنگ کنشی غریزی... » رهبری کره شمالی بر پایه غریزه‌ای که کمتر به منطق و عقل نزدیک می‌شود با مسدود و ناهموار کردن راه تجارت شهروندان کره شمالی با برادران جنوبی و شهروندان سایر جامعه‌ها، چاره‌ای جز به میدان نبرد آوردن آنها ندارند. این جنگ‌طلبی و جنگ‌افروزی در ذات و نهاد نظام‌های سیاسی خودکامه‌ای است که راه تجارت را نیاموخته‌اند و شهروندان را نیز در حصاری تنگ و فاقد کنش مبتنی بر داد و ستد و افزایش سود و درآمد قرارداده‌اند. با این شرایط، رفتار رهبری کره شمالی کدام چشم‌انداز را نشان می‌دهد؟ آیا باید شاهد و ناظر جنگ تازه‌ای در شبه‌جزیره کره باشیم و در دنیایی که به لحاظ صلح‌طلبی و سازگاری شهروندان جهانی در وضع مناسبی قرار دارد،‌ با چشم خود ببینیم که رهبری کره شمالی این خواسته خود را بر جهان تحمیل می‌کند؟ شهروندان جهان برای اینکه شاهد رخداد دهشتناک احتمالی جنگ در شبه جزیره کره نباشند، چه راهی و چه چاره‌ای دارند؟ به نظر می‌رسد، گفت‌وگو و متقاعد کردن رهبران حزب کمونیست چین به عنوان حامی قدرتمند رهبری کره شمالی یکی از راه‌ها برای جلوگیری از جنگ است. رهبران چین که از مزیت‌های دنیای آزاد استفاده کرده و تهیدستی شهروندان سرزمین خود را با شتاب به درآمد سرانه و رفاه بالاتر رسانده‌اند، باید راه را برای کاهش جاه‌طلبی‌های رهبری کره شمالی ناهموار و تنگ سازند. رهبری چین می‌داند و باید درک کند که سپری کردن روزها و سال‌هایی مثل سال‌های قبل و استفاده از اهرم کره شمالی دیگر فایده چندانی ندارد و رهبری کره شمالی به جایی می‌رسد که چین را به گروگان تبدیل خواهد کرد. چینی‌ها باید تجارت و داد و ستد را به شهروندان کره شمالی بیاموزند تا جهان و منطقه از رویارویی‌های بی‌رحم آتی در امان بماند. تغییر ذات جنگ طلب نظام سیاسی کره شمالی جز از مسیر آموزش تجارت نمی‌گذرد. به قول فریدریک باستیا، مردمی که کالایی برای تجارت ندارند، به شلیک گلوله روی‌ می‌آورند...

محمدصادق جنان صفت
منبع :خبرانلاین -30آذرماه 1389

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها