رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 218805

چرا نمیتوان به سارا خادم‌الشریعه اتهام تبانی زد؟

ساعت24-پاسخی به نوشته رضا شجیع در نکوهش دختر شطرنجباز ایرانی

این پاسخی به یادداشت رضا شجیع سرپرست اداره محیط زیست وزارت ورزش درباره بانوی شطرنج‌باز ایرانی است.

دوست خوبم دکتر رضا شجیع، سرپرست اداره محیط زیست وزارت ورزش و یکی از اساتید جوان اما صاحب‌نام ورزش کشور، یادداشتی نوشته در نکوهش رفتار شتابزده کمیته ملی المپیک در معرفی سارا خادم الشریعه به آی او سی برای قرار گرفتن در فهرست نامزدهای ورزشکار سال دنیا. او استدلال آورده و گفته این رفتار سارای عزیز می تواند حتی مچ فیکسینگ«تبانی» تلقی شود. استدلال های رضای عزیز، دامنه اش به پوریای ولی کشیده است. او افسانه پوریای ولی را هم به چالش کشیده و اعتقاد دارد یا پوریا مچ فیکسینگ کرده یا کارش در بردن آبروی قهرمان هندی، غیر اخلاقی بوده است.

اول درباره شرح او بر ماجرای پوریا، قهرمان محبوب مردم خوی. این روایت گرچه رنگ افسانه به خود گرفته اما باز هم ماجرایش این‎قدرها پیچیده نیست و اقلا نمی توان، آن‌طور که در نوشته شجیع آمده، در هاله ابهام قرار بگیرد. پوریا با قهرمان هندی کشتی گرفته.

اما روایت پوریای ولی: «جوانی از فقرای شهر خوی که از نعمت پدر محروم بود. عاشق دختر حاکم این شهر می‌شود. او که تنها فرزند مادرش بود، از شدت عشق بیمار و بستری می‌گردد. مداواهای پزشکان در علاج بیمار کارگر نمی‌افتد چرا که بیماری عشق درمان جسمی ندارد.

بالاخره پسر زبان می‌گشاید واز عشقش به دختر حاکم می‌گوید. مادر و نزدیکانش وی را نکوهش می‌کنند. اما پسر بر عشق خویش پافشاری می‌کند و مادر به ناچار به خواستگاری دختر حاکم می‌رود. خبر به گوش دختر حاکم می‌رسد و وی ازدواج خود با آن پسر یتیم را مشروط به پیروزی وی بر پهلوان نامدار خوی، پوریای ولی می‌کند. از آنجا که عشق منطق دیگری دارد. پسر جوان با وجود اینکه می‌داند، توان غلبه بر پوریای ولی را ندارد، برای مبارزه و کشتی گرفتن اعلام آمادگی می‌کند. تاریخ مبارزه روز جمعه تعیین می‌شود.

در شب پنج شنبه در یکی از مساجد شهرخوی، مادر آن جوان حلوای نذری پخش می‌کند که از قضا پوریای ولی هم آنجا حضور داشت. پهلوان از مادر می‌پرسد: سبب نذرت چیست؟ و او جواب می‌دهد: پسرم برای ازدواج با دختر حاکم باید با پوریای ولی کشتی بگیرد و من این حلوا را نذر کرده‌ام تا پسرم پیروز گردد.

پوریا دچار تردید می‌شود. تردید در مورد حفظ موقعیت خود به عنوان پهلوان شهر یا اجابت نذر یک مادر و حرکت در جهت رساندن یک جوان به آرزوی خود. او در این تردید تصمیمی شجاعانه می‌گیرد که باعث اسطوره شدنش می‌شود. روز موعود فرا می‌رسد. پوریا و جوان عاشق در میدان کشتی حاضر می‌شوند. جمعیت انبوهی به تماشا ایستاده‌اند. همه انتظار دارند در چشم به هم زدنی، پهلوان نامدار شهرشان پیروز شود. اما نتیجه چیز دیگری است. پهلوان خود را مغلوب جوان عاشق می‌کند.

خود پهلوان پوریای ولی در این مورد می‌گوید:«وقتی پشتم به خاک رسید و آن جوان بر سینه‌ام نشست. ناگهان حجاب از دیدگانم به کنار رفت و آن معرفتی را که سال‌ها در جستجویش بودم، در مقابل دیدگانم یافتم.»

او این اراده برای باختن را سبب تبانی می داند. رضا البته با این منطق حتما می توانسته تختی را هم به چالش بکشد. اینکه یک قهرمان در یک رقابت دشوار، برای اخلاق، بدون هماهنگی با سوی دیگر مبارزه تصمیم می گیرد برنده نباشد. رضا که تعریف مچ فیکسینگ را اینگونه می آورد: «تعیین نتیجه بازی توسط طرفین و پیش از آغاز بازی» اگرچه بر اساس تعریف خودش، این قصه یک سو از تعریفش را کم دارد، می توانسته به تختی هم برای کشتی مشهورش با مدوید چنین نسبتی بدهد. مسابقه ای که مدوید درباره اش گفته است: «قبل از آن که غلامرضا را به طور کامل بشناسم و او را بهترین رفیق ورزشی خود بدانم، به او فقط به عنوان یک رقیب خطرناک و مدعی احترام می‌گذاشتم تا این که آن ماجرای معروف پیش آمد. من از ناحیه پای راست آسیب دیده بودم و غلامرضا در حال عبور از رختکن به چشم دید که پزشک تیم شوروی در حال بانداژ پای مصدوم من است. همان لحظه دکتر به من گفت کارت تمام است، حریف فهمید پای راست تو آسیب دیده و راحت شکستت می‌دهد. حتی سرمربی تیم از من خواست انصراف بدهم و کشتی نگیرم اما من روی تشک حاضر شدم و غلامرضا حتی یک بار هم به پای آسیب دیده من دست نزد. او کشتی را با نتیجه مساوی و به خاطر وزن بیشتر به من باخت اما برنده واقعی او بود.»

و چه جالب دو روایت پوریا و غلامرضا به هم شباهت دارند که البته 400 سال قبل، این کدهای اخلاقی ورزش حرفه ای چون تبانی، هنوز مفهوم نداشتند که با آنها کسی بخواهد رفتار پوریا را قضاوت کند.

نمی دانم حالا رضا رفتار تختی را هم با این استدلالش نوعی مچ فیکسینگ می داند؟ چون او نیز در رقابتش با اراده، سبکی کشتی گرفته که بازنده باشد. چه جالب که مدوید هم مثل رقیب هندی پوریا از نیت رقیب خبر نداشته و در طول مبارزه پی برده است رقیبش آن قهرمان همیشگی نیست و آن طور که همیشه بوده، مبارزه نمی کند.

البته اینکه اصلا داستان پوریا چقدر به واقعیت نزدیک است یا تنها یک افسانه بوده، به دلیل نبود مستندات تاریخی مشخص، قابل اثبات نیست اما مورد تختی هنوز شاهدان زنده دارد . این روایت از سوی یکی از طرفین آن رقابت مطرح شده اما نه فیلا و نه هیچ یک از نهادهای ناظر بر اجرای اخلاق حرفه ای در ورزش قهرمانی، چنین رفتاری را به «مچ فیکسینگ» تعبیرش نکرده اند.

بخش مهمتر این نوشته اما جایی است که به رشته ورزشی شطرنج بسط داده شده. اینکه ماجرای تساوی سارا خادم الشریعه و حریف اوکراینی‌اش را نوعی مچ فیکسینگ تلقی کرده و گفته این برخورد احساسی رسانه ها درباره آنچه سارا انجام داده، به نوعی ترویج رفتاری اشتباه است. اینکه این رفتار سارا، روی جدول مسابقات اثر گذاشته است و نه تنها نمی توان آن را رفتاری جوانمردانه لقب داد که عملا نوعی تبانی بوده است. در این نوشته به اراده ورزشکاران دو سوی میز اشاره شده و با در نظر گرفتن تعریفی که از تبانی در بالاتر آورده شده، حرکت اخلاقی سارا را نوعی تبانی تلقی کرده است.

با تمام احترامی که برای دوست خوب و دانشمندم قائلم اما او مترش برای قضاوت در این‌باره را بر اساس قوانین رشته هایی چون فوتبال گذاشته است. او به نوشته سارا در اینستاگرامش استناد کرده و این رفتار را نوعی تبانی لقب داده است. حالا اما بیایید یکبار دیگر کل ماجرا را بررسی کنیم. هم‌اتاقی فرانسوی حریف اوکراینی سارا دچار حمله قلبی شده و او به همین دلیل درخواست می کند تا دیدارش با شطرنجباز ایرانی به تاخیر بیفتد.

چون مسابقات، مسابقات ثبت شده در تقویم جهانی بوده، قانون صفر دقیقه بر آن حاکم بوده. یعنی اگر ورزشکار ما اجازه تاخیر را نمی داد، همان لحظه بازی را برنده می شد و صدرنشین مطلق مسابقات می شد. او اما خیلی اخلاقی می پذیرد که بازی با تاخیر آغاز شود. درحالی که حریف ورزشکار فرانسوی که در بیمارستان بستری بوده، چنین کاری را نمی کند و ترجیح می دهد کل امتیاز بازی را بدون مسابقه دادن بدست بیاورد.

سارا همان ابتدا کاری تحسین برانگیز را انجام می دهد. بعد هم که مسابقه آغاز می شود، بی آنکه با حریفش هماهنگ کرده باشد شرایطی را ایجاد می کند که بازی قبل از حرکت سی ام مساوی شود. او سه بار در این یازده حرکت، یک حالت مشابه را بر بازی حاکم می کند. جالب اینجاست که سرداور مسابقه در پایان این بازی در نامه ای رسمی به فدراسیون ایران، حرکت جوانمردانه ورزشکار نوجوان ایران را می ستاید.

او قانون را اجرا کرده. تخلفی انجام نداده و داوران که شاهد بازی بودند، مستمسکی برای ایراد اتهام به آنچه از سوی سارا رخ داده، نداشته اند و البته با این رفتارش، از حق خودش در صدرنشینی جدول مسابقات گذشته تا آنچه از نظرش اخلاقی تر بوده را انجام دهد. رفتارش اتفاقا انطباقی بالا دارد با آنچه پیشتر از تختی در مسابقه با مدوید دیده شده بود و یکی از دلایل تختی خواندن این قهرمان نامی، همان رفتار جوانمردانه اش بوده است.

باز هم با همه علاقه ای که به رضای عزیز دارم، معتقدم آنچه او از آن به تبانی یاد کرده، یک حرکت«فیرپلی» بوده است. درست مثل کاری که پائولو دی کانیو ستاره جنجالی فوتبال ایتالیا در لیگ برتر انگلستان انجام داد و در دو قدمی دروازه به جای گلزنی، توپ را با دست گرفت تا به وضعیت دروازه بان اورتون که روی زمین افتاده بود، رسیدگی شود و این فرصت را از تیمش وستهام گرفت اما متهم به «مچ فیکسینگ» نشد. یا کاری که امین متوسل زاده در بازی فجرسپاسی و استیل آذین انجام داد. با رفتارش، تیم شیرازی به دسته پایین تر رفت و تقریبا نابود شد اما او برای رسیدگی به وضعیت بد بازیکنی مصدوم از حق گلزنی اش گذشت و ستایش شد و کسی نگفت اخلاق حکم می کرده، برای منافع شخصی یا تیمی اش برود گل بزند!

برای دیدن اخبار ورزشی ساعت 24 روی ، خبر ورزشی کلیک کنید

خبرآنلاین

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها