دنگ واقع گرا در برابر مائوی انقلابی : سرمایه گذاری خارجی به جای صدور انقلاب
چین انقلابی گری را کنارگذاشت و توسعه یافت
ساعت 24-معمای رشد اقتصادی شتابان چین در سه دهه تازه سپری شده درکانون توجه سیاستمداران ، روشنفکران و اقتصاددانان کشورهای گوناگون قرار دارد. پژوهشگران کشورهای کمتر توسعه یافته که دنبال راهبردهای کامیاب توسعه در دنیای جدید هستند و تمایلی به استفاده ازراه رشد سرمایه داری نشان نمی دهند حالا نگاهشان به راهبرد چینی است.
چگونه چین تحت اشغال ژاپن در اوایل قرن بیستم، در حال حاضر در تولید ناخالص داخلی از ژاپن پیشی گرفته است؟ چین چگونه توانست از ویرانههای تاریخی مارکسیسم رها شده و به یکی از قطبهای اقتصادی بزرگ و استراتژیک جهان در آغاز قرن بیست و یکم تبدیل شود؟ ، کیفیت عقلانیت و خردورزی نخبگان سیاسی را عامل تعیینکننده و اصلی تحولات چین جدید دانست.حسین قریب در سخنرانی خود در تلاش کرد به این سوال پاسخ دهد که چگونه چین تحت اشغال ژاپن در اوایل قرن بیستم، در حال حاضر در تولید ناخالص داخلی از ژاپن پیشی گرفته است؟ چین چگونه توانست از ویرانههای تاریخی مارکسیسم رها شده و به یکی از قطبهای اقتصادی بزرگ و استراتژیک جهان در آغاز قرن بیست و یکم تبدیل شود؟ به نظر می رسد
اجماع در سطح رهبران حزب نسبت به اهداف بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت، قابلیت تبدیل ارزشهای ایدئولوژیک به ارزشهای استراتژیک، قابلیت پیوند بین تفکرات ایدئولوژیک با عملگرایی، تنظیم بهینه رابطه بازار و دولت، پیگری اصل خودکفایی کمتر و توسعه بیشتر را از ارکان اصلی موفقیت چین جدید است. شناخت روند تغییرات در چین و مسیر توسعه طی شده توسط این کشور را متضمن درسهایی استراتژیک برای مدیران ارشد دستگاهها، نهادها و بنگاههای مختلف اقتصادی در ایران به حساب می آید. هدف اصلی سخنرانی ام شناسایی چالشهایی است که سبب شده که ایران نتواند جزو کشورهایی باشد که مسیر توسعه و پیشرفت را با سرعت طی کرده اند.ازنظر من چین جدید محصول پیروی از عقلانیت مدرن است که میان روشها و اهداف تناسبسازی میکند، عقلانیتی که محصول دوره رهبری دنگ شیائو پنگ، پس از مائو بود. عدم تحقق اهداف مائو در حوزه کشاورزی و صنعت ناشی از عدم تناسبسازی روشها با اهداف بود که نهایتا سبب کاهش انگیزههای فردی و کاهش تولید شد اما دنگ با ارزیابی عملکرد انقلاب در دوره مائو، در تمامی اهداف روی روشها تمرکز کرد و مهمتر آنکه نسبت به مدل توسعه چین بازنگریای انجام داد و مدل توسعه دولتسالارانه زمان مائو را به مدل دولت موافق بازار (سوسیالیسم بازار) تغییر داد. رویکرد دنگ جایگزینی انقلاب دائمی به اصلاحات تدریجی، جایگزینی جزمیتگرایی به عملگرایی و جایگزینی مدل دولتسالاری به سوسیالیسم بازار بود. در توجیه پیوند دو مفهوم متضاد «سوسیالیسم» و «بازار» یادآور می شوم که اقتصاد بازار معادل سرمایهداری نیست و اقتصاد برنامهریزی شده نیز معادل سوسیالیسم نیست، چرا که بازار و برنامهریزی اقتصادی هر دو ابزارهایی اقتصادی هستند. هدف مدل ترکیبی دنگ با عنوان مدل سوسیالیسم بازار، تغییر در وضعیت کشور برای نیل به تولید ثروت در نظام سوسیالیستی است، چرا که سوسیالیسم راهکاری برای تولید ثروت ندارد و نهایتا آرمان برابری آن به تقسیم فقر منجر میشود. از نظر دنگ سوسیالیسم به معنی یکسانسازی و برابری نیست، بلکه باید بین تعاریف «تفاوت» و «تساوی» تمایز قائل شد، به این معنا که افراد و مناطق مختلف جغرافیایی با یکدیگر تفاوت دارند و در نتیجه برخی افراد و مناطق زودتر به توسعه میرسند، این مناطق کانون توسعه شده و سایر افراد و مناطق کشور را به حرکت وادار میکنند، لذا بایستی به اصل قابلیت، مزیت و فرایند مزیتسازی تاکید داشت. نتیجه این رویکرد این بود که چین توانست در عرض 30 سال فقر را به شدت کاهش دهد اما نباید از این نکته غافل شد که این شرایط در بطن خود نابرابریای را ایجاد میکند که مساله چین آینده است. وجود مالکیت عمومی، توجه به انگیزههای فردی، تاکید بر ساز و کار بازار و مکانیسم قیمت، توجه به عنصر رقابت، پذیریش نابرابریهای اقتصادی و جذب سرمایهگذاری خارجی را ویژگیهای نوین و جدید سوسیالیسم بازار است. سوسیالیسم، ارزش ها و فرهنگ ملی، بازار و تعامل فعالانه جهانی چهار مولفه سوسیالیسم چینی است.
نهایتا تدابیر دنگ سبب افزایش تولید ثروت، بهبود تعامل فعالانه جهانی، پیوند ارزشهای کمونیستی با ارزشهای ناسیونالیستی و کنفسیوسی و ارتقا منزلت استراتژیک چین شد و درآمد سرانه چین از 156 دلار در سال 1978 به 781 دلار در سال 1997 رسید. ارتقا منزلت استراتژیک چین سبب شد جذب سرمایهگذاری خارجی از 320 میلیون دلار در سال 1979 به 44 میلیارد دلار در سال 1997 ارتقا یافت و همچنین در این بازه زمانی صادرات این کشور از 21 میلیارد دلار به 83 میلیارد دلار افزایش یافت.
مائو برای افزایش تولید روش مالکیت اشتراکی و کمون خلقی را در نظر گرفت که سبب افزایش غیراقتصادی تولید و عدم پایداری در تولیدات چین شد اما دنگ برای رسیدن به این هدف سازوکار بازار را برگزید که چین را به افزایش چشمگیر تولید اقتصادی رساند، این دو برای اهداف یکسان روشهای متفاوتی را برگزیدند رفاه عمومی به نظر مائو با توجه به ارزشهای جمعی تامین میشد اما دنگ به انگیزههای فردی توجه داشت، مائو برابری را روشی برای امنیت اجتماعی میدانست اما دنگ معتقد بود که کاهش فقر سبب امنیت اجتماعی میشود که این رویکرد نهایتا سبب خروج تعداد زیادی از فقر شد. این دو در ارتباط جهانی نیز روشهای متفاوتی داشتند روش صدور انقلاب مائو سبب تنشزایی شد در حالی که رویکرد جذب سرمایهگذاری خارجی دنگ سبب تنشزدایی در روابط خارجی و صادرات کالا شد. این رویکرد عملگرایانه دنگ توسط جانشینانش نیز دنبال شد. چین در آستانه توسعه پایدار قرار گرفته است و شی جین پینگ که از سال 2012 قدرت را در چین به دست گرفته است، چارچوب اهداف جدید را در قالب رویای چینی با ارکان اصلی چین قوی، چین متمدن، چین همگون و چین زیبا را مطرح ساخته است. عملکرد رهبران چین نهایتا سبب شده است تولید ناخالص داخلی این کشور از 92 میلیارد دلار در سال 1970 به 10 هزار میلیارد دلار در سال 2015 برسد، درآمد سرانه چین در سال 1970 از 113 دلار به 7924 دلار در سال 2015 رسیده است. در این بازه زمانی شاهد سیر شتابان کاهش فقر در این کشور هستیم، فقر در این کشور بر مبنای درآمد روزانه 9/1 دلار از 89 درصد در سال 1980 به کمتر از دو درصد در سال 2015 رسیده است. این روند صعودی به گونهای است که در پیشبینی ده کشور اول جهان از لحاظ تولید ناخالص داخلی در افق 2035، چین را در رده اول جهان قرار میدهند.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.